بازی wolfenstein برای ps4 از سری بازیهای ویدئویی تیراندازی اول شخص است و داستان آن در رابطه با جنگ جهانی دوم است که روایت میشود. اولین نسخهٔ این سری برای رایانههای شخصی منتشرشد.
این ویژگی این بازی میتواند، اولین حضور پروتاگونیستهای زن مجموعه باشد، یا اضافه شدن حالت Co-Op به بازی و همینطور غیرخطی شدن مراحل مجموعه، که همیشه یکی از بهترینها و قدیمیترینهای راهِ شوترهای اولشخص بوده است.
این تغییرات، در قالب مجموعه ولفنشتاین موفق ظاهر میشوند و نتیجه نهایی مطلوبی برایما در پی دارند.
قبل از هرچیز، اجازه بدهید نگاهی به نسخه قبلی The New Colossus بیندازیم. این بازی عملا با بالا بردن، تمام ویژگیهای ریبوتهای جدید مجموعه، تجربهای از بازی wolfenstein عرضه کرده،
که می تواند یک شهر آرمانی برای بازیهای شوتر اولشخص داستانی باشد.
هنوز هم ، حرکت در محیطهای باز یا راهروهای تنگ پایگاههای نازی ولذت گرفتن دو شاتگان در دست و به معنای واقعی کلمه سلاخی کردن دشمنان در آن بازی موردی است که نمونهاش را در هیچ بازی دیگری نمی شود تجربه کرد.
البته هستند بازیهایی که گانپلی خوبی داشتند اما New Colossus خیلی فراتر از یک گانپلی روان و بینقص است و ماشین گیمز با این بازی ثابت کرد که هنوز هم بازیهای شوتر داستانی که بخش چندنفره ندارند،
میتوانند خیلی جذابتر باشند و از آن مهمتر، اینکه سازندگان در این نسخه جدا از گیمپلی بینهایت سرگرمکننده،
یک داستان خوب هم با نمایش میانپردههای سینمایی و با محوریت شخصیت بی.جی.بلازکوویچ ( ترور بیلی) دوستداشتنی، روایت کردند که نتیجه ترکیب همه اینها، یک مجموعه کامل و تقریبا بینقص شد.
یانگبلاد با اینکه در برخی جنبهها ویژگیهای مثبتی از نسخه قبلی به ارث برده،
اما اصلا یک قدم رو به جلو در مقایسه با آن نداشته و حتی در بخشهایی پسرفت هم داشته است. که بدون شک به داستان بازی مربوط میشود.
داستانی که ۱۹ سال بعد از وقایع قسمت قبلی رخ میدهد و این بار در آن به پاریس سفر میکنیم.
جایی در تاریخ غیرواقعی، روایتشده در بازی بعد از پیروزی نازیها در جنگ جهانی دوم حالا در کنترل آنها است و بازیکنان در نقش دختران دوقلوی ترور بیلی که جس و سوف نام دارند، در تلاش برای آزادسازی آن هستند.
البته انگیزه اصلی این دو شخصیت، فقط در همان ثانیههای اول بازی میبینیم، ک
ه البته ما خیلی اطلاعاتی از گذشته آنها نداریم و کلیت داستان بازی ایراد خاصی ندارد و شاید در هر بازی شوتر دیگری، با ارفاق قابل قبول هم باشد و به همین دلیل در این نسخه هم انتظار بیشتری از این بخش داریم.
داستان بازی wolfenstein
داستان بازی wolfenstein ،ضعف هایی دارد که البته دلایل زیادی هم دارد، اول اینکه یانگبلاد اصلا و ابدا آنتاگونیست خوبی ندارد.
که تقریبا تا اواخر بازی، ما اصلا آنتاگونیست مشخص و ثابتی نداریم که بتواند آن حس نفرت و انگیزه کشتوکشتاری را که مثلا فرو انگل در نسخه قبل در وجود ترور بیلی زنده کرده بود برانگیزد.
بعد از معرفی شخصیت منفی در چند ساعت پایانی بازی هم ، فرصت، برای نشان دادن خودش را ندارد و به همین دلیل فقط به یک کاراکتر منفی کاملا سطحی تبدیل میشود.
ظاهرآ سازندگان از معرفیاش جور کردن بهانهای برای باس فایت آخر بازی بوده است.
مورد دیگر ضعف، نبود خرده داستانی خاص در بازی است. در نسخههایی که با ترور بیلی همراه میشدیم، همواره انگیزههای شخصی مثل عشق یا نفرت داشت
و در کنار مبارزه با نازیها برای این اهداف تلاش میکرد اما این بار خبری از چنین مواردی در بازی نیست و همه چیز فقط به تلاش دو خواهر برای پیدا کردن پدرشان خلاصه شده است.
حتی خود این دو خواهر هم در بین کشتار نازیها، در آسانسور شوخیهای بیمزهای باهم دارند یا در حین مبارزات تیکههای جالبی به دشمنانشان میاندازد،
اما هرگز به چیزی فراتر از آن تبدیل نمیشوند و ارتباط برقرار کردن با آنها خیلی کار سادهای نیست.
همه این موارد وقتی دست به دست هم میدهند، باعث میشوند تا یانگبلاد آن کشش داستانی، که از سری ولفنشتاین انتظار داریم، نداشته باشد.
یانگبلاد، هنوز هم آنقدر ویژگی دوستداشتنی دارد که ، ارزشش داشته باشد.
اینکه ساخته جدید ماشینگیمز و البته آرکین هم در ساخت آن همکاری داشته، یک بازی Co-Op است و در صورت خرید نسخه دیلاکس آن، نیازی به خرید نسخه دوم هم ندارید و میتوانید فقط با یک نسخه، بازی را با دوستانتان تجربه کنید.
. تجربه Co-Op ، به لطف جذابیت همیشگی بازی با یک بازیکن واقعی به جای هوش مصنوعی دوستداشتنی است
و مخصوصا بتوان در جریان نبردهای بازی هوای همدیگر را داشت و با هم یک مرحله را مخصوصا در درجات سخت، به پایان رساند، تجربه خوبی در بازی میشود.
اگر هم به هر دلیلی موفق نشدید، جای هیچ نگرانی نیست، چرا که تجربه بازی، همراه با هوش مصنوعی هم دقیقا حس و حال مشابهی دارد.
در واقع آنقدر هوش مصنوعی برای شخصیت دوم در بازی طراحی شده، که خیلی وقتها سطح بازی هوشمصنوعی، شما را شگفتزده خواهد کرد.
مثلا شخصیت همراه به بهترین شکل ممکن و در مواقع لزوم برای نگه داشتن سلامتی شما اقدام میکند، اگر دشمنی را نشانهگذاری کنید به شکلی عالی با حرکتهای مداوم در نقشه و حتی سنگرگیریهای مناسب،
را اولویت اولش در هدفگیری قرار میدهد و از قابلیتهای ویژهای که برایش تعریف میکنید، تاثیراتی مثل بهبود سلامتی یا زره شما داشته باشند، و دقیقا در بهترین زمانی که باید، استفاده میکند.
قبل از انتشار بازی wolfenstein تهیهکننده، از طراحی هوش مصنوعی شخصیت دوم بهعنوان یک چالش جدی در بازی اسم برده، و باید گفت که آنها موفق شدهاند این چالش را به بهترین شکل ممکن، پشت سر بگذارند.
حال، نوبت گفتن از گان پلی فوقالعاده یانگبلاد است که یکی از همان ویژگیهای مثبتی هست که بازی از نسخه قبلی به ارث برده است.
با وجود اینکه تعداد سلاحهای بازی wolfenstein از تعداد انگشتان دو دست بیشتر نمیشود،
اما این مورد در بازی بهچشم نمی آید، چرا که هر اسلحهای، حتی یک کلت ساده اولیه هم، به شکلی طراحی شده که کشتن دشمنان با آن لذت عجیبی دارد،
لذتی که در کمتر بازی دیگری مشابهش وجود دارد و پس از چند سال ساخت بازیهای مجموعه در این جنبه واقعا به یک استاندارد و سطح ایدهآل رسیده.
به دست گرفتن شاتگان، مسلسل، اسلحه الکترونیکی یا اسلحه لیزری بازی و زدن به دل دشمنان، از ژنرالهای نازی گرفته تا پانزرهاندها و ابرسربازها را شامل میشوند.
و به معنی واقعی کلمه سلاخی کردن آنها، به احتمال زیاد برخی از بهترین دقایق گیمینگ شما را تا این لحظه را رقم خواهد زد.
یانگبلاد شاید در زمینههای دیگر ضعفهایی داشته باشد و کسی هم منکر آنها نیست اما گانپلی بازی wolfenstein ، فوقالعاده است و خواهران بلازکوویچ در زمینه به راه انداختن یک حمام خون کاملا روی پدر مادرشان را سفید میکنند.
البته یانگبلاد فقط راه کشت و کشتار را پیشروی شما نخواهد گذاشت.
مخفیکاری حتی پررنگتر از نسخههای قبلی در این نسخه وجود دارد و جالب اینکه حتی زمانی که در حین بازی، بازی را با هوش مصنوعی تجربه کنید میتوانید از شیوه مخفیکاری استفاده کنید .
و کاراکتر دوم اصلا کار احمقانهای که باعث لو رفتن شما شود انجام نمی دهد . مکانیزمهای مخفیکاری بازی ساده و در عین حال کارآمد اند و حتی میتوانید قابلیت نامرئی شدن برای چند ثانیه را فعال کنید تا ابزار بیشتری برای اینکار داشته باشید.
با اینکه روند ماموریتهای بازی کمی تکراری است، ولی گانپلی یانگبلاد آنقدر عالی و هیجانانگیز است که، میتوانید تکراریترین مراحل را تمام کنید.
یانگبلاد در ادامهی تلاش خود،برای معرفی ویژگیهای جدید برای مجموعه ولفنشتاین، روند غیرخطی مراحل را به بازی آورده است.
که پیش از انتشار رسما اعلام شده بود که استودیو خوشنام “آرکین “نقش پررنگی در محقق شدن این اتفاق داشته است.
که این ویژگی یکی از همان مواردی در یانگبلاد است که هم تاثیر مثبت و هم منفی در بازی wolfenstein داشته.
ماموریتها در بازی wolfenstein به دو نوع اصلی و فرعی تقسیم میشوند ماموریتهای اصلی تعداد خیلی کمی دارند و به ورود به سه منطقه خاص خلاصه میشوند.
اما برای اینکه روند بازی wolfenstein را طولانی شود سازندگان این کار را بسیار سخت کردهاند. اگر سطح شخصیت شما پایین باشد عملا شانسی برای پشت سر گذاشتن این مراحل نخواهید داشت.
که باید ماموریتهای فرعی را انجام بدهید که گروه مقاومت به شما محول شوند.
این ماموریتها در ابتدا راضیکننده هستند اما به مرور روندی تکراری پیدا میکند و میتوان آنها را صرفا در پیدا کردن یک آیتم خاص یا کشتن یک شخص خاص خلاصه کرد.
هرچند به سبب درگیریهایی که با نازیها در این مراحل خواهید داشت و گانپلی ایدهآل بازی، این موضوع آنقدر که پتانسیلش را دارد آزاردهنده نیست و حداقل از اکشنهایی که در این ماموریت تجربه میکنید لذت می برید.
از طرف دیگر ماموریتهای اصلی بازی wolfenstein آنقدر از نظر طراحی مراحل باکیفیت اند و یکنواختی ماموریتهای فرعی را جبران میکند.
ماموریتهای بازی روند غیرخطی دارند که به دلخواه با ترتیبی که خواستید می توانید را انجام بدهید با ندهید.
زمانی به سراغ آنها بروید که به اندازه کافی برای انجام مراحل اصلی قدرتمند شده اید، که سیستم پیدا کردن مسیر و رسیدن به مقصد است. و نقش آرکین در آن پررنگ است.
که از نقشههای مترو استفاده میشود و بعد باقی مسیر را تا رسیدن به مقصد و محل ماموریت، با عبور از محیطهای شهری و حتی مواردی مجاری فاضلاب طی میکند.
نزدیک بودن حس و حال طراحی فضاهای یانگبلاد به محیطهای Dunwall در بازی دیسانرد است و حتی این محیطها هم شباهت زیادی به ساخته پیشین استودیو آرکین دارد.
عبور از محیطهای شهری، در بیشتر اوقات به معنی درگیر شدن با نازیها است که در خیابانها حضور دارند و همین درگیریها که البته میتوان فرار هم کرد یا با مخفیکاری آنها را رد کرد، که جذابیت خوبی دارند.
اما گاهی هم پیدا کردن راه رسیدن به مقصد در بازی، واقعا عجیبغریب میشود.
برای تهیه بازی wolfenstein میتوانید از فروشگاه های معتبر که فروش بازی ps4 دارند اقدام کنید.
نقاط ضعف و قوت بازی wolfenstein
و این وقتی آزاردهنده میشود که بین اکشنهای بازی فاصله میاندازد و عملا یک بازی شوتر اولشخص را به هرچیزی غیر از تجربه شوتر تبدیل میکند.
حضور آرکین، یک تاثیر دیگر هم در بازی دارد و آن نقش آفرین تر، یانگبلاد است. در این بازی با کشتن نازیها و پشت سر گذاشتن مراحل، امتیاز تجربه کسب میکنید و سطح خود را افزایش می دهید.
که این مورد اصلا خللی در روند بازی ایجاد نمیکند. با ارتقای سطح میتوانید قابلیتهای شخصیت بازی wolfenstein را هم ارتقا بدهید. قابلیتهای اصلی در سه دسته تقسیم شدهاند .
و مواردی مثل یک قابلیت ویژه که قبلا به آن اشاره کردیم و شامل کارهایی مثل بهبود سلامتی خود و دوستان خود، در حین نبرد با زدن یک کلید، که خاص میشود هم در بازی وجود دارند.
نکته مهم در سیستم ارتقای بازی wolfenstein ، چشیدن طعم قویتر شدن شخصیت در اثر آنها است، مثلا میتوانید امکان استفاده از سلاح سنگین دشمننان را بهدست بیاورید یا قابلیت استفاده همزمان از دو اسلحه را فعال کنید.
البته قابلیتی که شاید تنها ضعف گانپلی بازی باشد، نبود امکان ریلود اسلحه در حین دویدن است .
البته کافی است مثلا در حین ریلود لحظهای برای جاخالی دادن شروع به دویدن کنید تا این کار لغو شود و باید مجددا اقدام به ریلود کنید.
دقیقا به همین کیفیت ارتقاهای موجود برای شخصیت بازی wolfenstein ، سلاحها هم قابل ارتقا هستند و با تغییر دادن رنگشان اسلحه خفنتری داشته باشید. حتی میتوانید جزییات آنها را برای بهبود کارایی دستکاری کنید.
جنبههای نقش آفرینی بازی تکمیلتر از همیشه حضور دارند و به بهترین شکل حس قویتر شدن شخصیت و سلاحها را منتقل میکند.
یانگبلاد با استفاده از موتور id Tech 6 در یک کلام، از نظر گرافیک عالی است، طراحی بینقص محیطهای بازی فوقالعاده هستند و برای جزییات استفادهشده در آنها سازندگان را تحسین خواهید کرد.
همین مورد در رابطه با طراحی سلاحهای دشمنان ، حتی افکتهای استفادهشده برای انفجارها هم صدق میکند و از نظر گرافیکی همهچیز واقعا زیبا و چشمنواز است.
بازی wolfenstein از نظر فنی و گرافیکی روی نسخه پیسی بسیار بهینه است و در طول تجربه آن با در نظر داشتن درگیریهای شلوغ با حضور سربازان یا موجود مکانیکی غولپیکر، شاهد افت فریم خاصی نخواهید بود.
موسیقی یانگبلاد هم در سطح گرافیک آن قابل قبول است و در نبردهای بازی با ریتم تند که به آن هیجان بیشتر میدهد و صداگذاری سلاحها یا شخصیتها، در سطح قابل قبولی است.
ضعفهای بازی wolfenstein در زمینه، شخصیتپردازی، تکراری شدن روند ماموریتها و همینطور وقفههایی که گاهی بین اکشنهای بازی میافتد، از رسیدن به سطح ایدهآل نسخه قبلی ممانعت میکند.
در مجموع یانگبلاد اثری است که هم طرفداران همیشگی این مجموعه و هم طرفداران بازیهای شوتر اولشخص، از آن لذت زیادی می برند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.